senselessness گروهی از جوجه تیغی ها در یک روز سرد زمستانی خیلی نزدیک هم جمع شدند تا به کمک گرمای تن همدیگر در برابر یخ زدن مصون بمانند. اما خیلی زود خارهای هم را احساس کردند، و باعث شد که دوباره از هم دور شوند. اکنون اگر نیاز به گرما آنها را باز به نزدیک هم می آورد، دوباره همان مشکل تکرار مشد، به طوری که میان این دو رنج، به این سو و آن سو می افتادند، تا بالاخره فاصله ی مناسبی را نسبت به هم یافتند که توانستند با آن بهترین حالت را حفظ کنند. به این ترتیب، نیاز گروهی وامی دارد تا آدمیان به خاطر خلا و یکنواختی احساسات درونی شان، به طرف هم بروند؛ ولی ویژگی های بسیار متعارض آنها و خطا های تحمل ناپذیرشان باز هم آنها را از یکدیگر جدا می کند. آن فاصله ی متوسطی که سرانجام بدست می آورند، و نوعی در کنار هم بودن که می تواند با آن اتفاق بیفتد، نزاکت و آداب ظریف است. توانا شدن در همین امر گرچه نیاز به گرم شدن متقابل را به گونه ای ناقص برآورده می کند، ولی به این ترتیب دیگر سوزش خارها احساس نمی شود. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |